برگی از عمر

روز نوشت ها

برگی از عمر

روز نوشت ها

53.

هفته ی پیش سیزده تا از محصولاتم به پایان رسید :)) . یه طرحی رو زدم و آزمون و خطاش رو هم انجام دادم و به مرجله ی تولید انبوه رسوندم ... دو سه تا مشتری هم داشتم ... اما باید فکر بهتری کنم ... باید یکم بازاریابی کنم ... جاری و مامان همسر هم هر کدوم دو سه تا از کارها رو خواستن البته ... دیگه فکرم درگیر این قضیه هست ... جمعه ی دو هفته پیش هم که خونه ی پسرخالم دعوت بودیم خانومش پیشنهاد یه شغل تقریبا پاره وقت بهم داد همونجایی که خودش کار میکنه ... دیگه دیدم الان این کارم نصفه نیمه هست گفتم فعلا دست نگه داره و پیگیری نکنه ... یه برنامه هم برا خودم ریختم که هم کارم رو بکنم هم زبانم رو بخونم هم طراحی سایت یاد بگیرم . نمیدونم چقدر بهش پایبند بمونم :دی ... اینم از زندگی ما تا ببینیم جوجوکمون کی میاد :)) ... ماه پیش که توهم بارداری زده بودم کلا ... مطمئن بودم حامله ام اما خیالی بیش نبود :دی