برگی از عمر

روز نوشت ها

برگی از عمر

روز نوشت ها

60.

پیامبر (ص) : 

بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم! هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند ، مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد. و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.

ای علی! کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.

ای علی! خدمت به همسر کفاره ( پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حور العین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.



59.

دیشب بعد از یه مهمونی و یه خستگی که از تنمون در نمی رفت به خاطر بد خوابی دیشب نشستیم به فیلم دیدن و فیلم "Ex machina"  رو دیدیم . در کل فیلم بدی نبود . یه مقدار تخیلی بود . خلاصه اش از ویکی پدیا : کالب اسمیث (دومهنل گیلسون) یک برنامه‌نویس جوان ۲۶ ساله، که برای شرکت «بلوبوک»، محبوب‌ترین موتور جستجوی وب جهان کار می‌کند. او به طور اتفاقی برندهٔ یک مسابقه شد و جایزهٔ آن گذراندن هفته‌ای در یک ویلای خصوصی واقع در کوهستان بود، که به مدیر عامل اجرایی با استعداد و منزوی شرکت، ناتان بیتمن (اسکار آیزاک) تعلق داشت. اما به محض ورود به ویلا، کالب متوجه می‌شود که ناتان او را برای شرکت در یک آزمون تورینگ انتخاب کرده است و وظیفهٔ او ارزیابی و سنجش خصوصیات یک هوش مصنوعی پیشرفته بود. آزمایش او بر روی اِیوا (آلیسیا ویکاندر) بود، یک ربات انسان‌نمای فوق پیشرفته که هوش هیجانیش بسیار پیچیده، دلربا و فریبنده‌تر از چیزی بود که این دو نفر می‌توانستند تصورش را بکنند. 


58.

دیروز غروب حدودای 6 لباسای رنگی و بهاریمون رو پوشیدیم و رفتیم پیاده روی ... رفتیم یکم هوای فروردین رو نفس بکشیم . و چقــــدر خوب بود پیاده روی تو بلوار کشاورز ، که من تا به حال اونجا پیاده نرفته بودم ... راه رفتن بین درختای سبزی که برگاشون سبز کمرنگه و کلی طراوت و تازگی داره و حال خوب کنه ... از اونجا هم رفتیم پارک لاله و باز پیاده روی و حرف زدن :) ... تا تاریک شدن هوا اونجا بودیم ... دوباری هم نشستیم رو نیمکت ها و استراحت کردیم و خوراکی هایی که همرام آورده بودم رو خوردیم ... آجیل و پرتقال :) ... اومدیم تا چهارراه ولیعصر و رفتیم بستنی شاد یه آیس پک هم خوردیم و کالری های سوزونده رو برگردوندیم :)) ... ولی خیلی خوب بود مخصوصا هوا عالی ، طبیعت عالی ، یار در دست :دی ... 

مرسی عشقـــــــــــم 

 + یه چیزی که خیلی زیاد دیدیم خانومای سیگاری بود :| چقدر زیاد شدن ... حیف نیست میشینن سیگار میکشن ؟ ... یه جوری چندشه برام که یه زن سیگار بکشه اونم تو محیط عمومی ! 

57.

این ماه هم امید ِ ما سرابی بیش نبود :) 

همسرم ، مهم ترین آدم زندگی ِ من ... مرسی که همیشه مواظبی که ناراحت نشم و تا از چیزی ناراحت میشم بدو بدو میخوای از دلم درآری و میگی هر چی تو بگـــــــــــی ...

یعنی عاجقتم مثله قدیما گفتم  :دی


56.

یک شنبه این هفته با همسری فیلم " The Revenant" (بازگشته یا بازگشته از مرگ ) رو دیدیم . با بازی آقای لئو :دی ... که هم فیلم امسال اسکار گرفت هم لئو اسکار برد ... ولی خب خیلی جذاب نبود ... بیشتر از اینکه فیلم قشنگی باشه یا فیلم نامه قشنگی داشته باشه فیلم سختی بود ... فیلم برداری سختی داشت و بازیگری هم سخت بود ... همش تو جنگل بود و تو زمستون و برف ... یه جور دعوای سرخ پوستا با سفید پوستایی بود که داشتن آمریکا رو  میگرفتن ... و بعد هم کشته شدن پسر نقش اصلی داستان و تلاش برای زنده موندن پدرش و انتقام گرفتن ... به جز اینا چیزه خاصی واسه گفتن نداشت :|