برگی از عمر

روز نوشت ها

برگی از عمر

روز نوشت ها

49.

تو این مدت یه سری کارای عقب افتاده رو کردم ... آزمایش دادم و بردم دکتر دید و گفت قندت یه کم بالاست کم شیرینی و شکلات بخور و منم متعجب شدم و بعدا با همسر جان که صحبت کردم گفت برای قند خون باید ناشتا باشم و بعد که فهمید نبودم اینجوری شد :|  ... هیچ کس هم تو آزمایشگاه نپرسید ناشتایی؟  نیستی ؟ دیدم بعد از یه لیتر خونی که ازم گرفت بهم آبمیوه داد نکته داشته :)) ... یه آزمایش دیگه هم نوشت که ندادم هنوز .... دندون پزشکی هم رفتم و دو تا از دندونام که خراب بود درست کردم و سیصد تومن هم پیاده شدیم :دی ... هر دفعه هم یه بلایی سر لب و دهنم آورد ... 

خمس مون هم حساب کردم و واریز کردیم ... یه سایتی هم معرفی کردن برای نذورات اربعین به اسم Nazr.net ... خیلی جالبه میتونی انتخاب کنی پولت برای چی خرج شه اونجا هم یه مقداری کمک کردیم ... و همین دیگه ... حالا میخوایم جمع عشقولانه ی دو نفرمون رو سه نفره کنیم اگه خدا بخواد :) 

48.

یه وام بیست و پنج ملیونی دادن و مردم همه وا دادن :)) ... پراید بیست تومنی رو چهل تومن به مردم میفروشن ! یه مدت به خاطر گرونی مردم ماشین نخریدن ولی با این شرایطی که وام دادن یعنی مثلا واسه پراید یا تیبا نمیدونم 5 تومن میدن اول و بعد ماهی سیصد چهارصد تومن قسط میدن ... در عرض شش روز هم صد و ده هزار نفر اسم نوشتن :| و بعد هم جلوش رو گرفتن :دی ... خب به نظر شرایط خوبی میرسه ولی بازم گروووون درمیاد نهایتا ... فک کنم همه ی کارمندای خانوم اسم نوشتن :دی ... و همه اینها در حالی هست که همچنان وام ازدواج سه میلیونه و خیلی ها از جمله دختر خاله همسر که عقدشون فروردین بود هنوز نتونستن وام رو بگیرن ... آدم متاسف میشه واقعا ! :| 

این اقدامات داعشی ها تو فرانسه که چند جا انفجار ایجاد کردن و صد و خورده ای نفر مردن هم باعث شد بفهمیم چقدر خون شون رنگین تره و کلا با کلاس ترن ! حالمون بد شد انقدر تو اینستا دیدیم ملت عکس گذاشتن pray for Paris !!  این همه آدم هر روز تو لبنان و سوریه و ... میمیرن ... این همه کودکی که بی گناه به جرم شیعه بودن میمیره ... هیچ کس حرفی نمیزنه ولی ... 

47.

جمعه با همسری خونه بودیم و فیلم " pulp fiction " رو دیدیم که اصلا قصه نداشت ... خوشم نیومد از فیلمش ... با اینکه چیزه خاصی نداشت من نمیدونم چطور جزء فیلم های خوب محسوب میشه ... همسری میگفت این اولین فیلمی بوده که زمان جا به جا میشه توش ... یعنی سیر خطی نداره ... حوصله هم ندارم در موردش بنویسم :دی

یک شنبه هم به جای دوشنبه رفتم خونه ی مامان اینا ... چون بابابزرگ بود و مامان هم تا زا مدرسه برگرده سه میشد ... رفتم که هم تنها نباشه هم نهارش خیلی دیر نشه ... جمعه شب همسری دو تا از کیف جدیدا رو برد بالا و مامان همسری هم یکیش رو برداشت :دی ... هر چی هم اصرار کردم پولش رو داد ... خلاصه آمار فروش داره میره بالا کم کم :)) 

46.

تو این هفته یکی دیگه از کیف هام هم فروش رفت و خدا رو شکر خوب بود ... از دوشنبه همسری رفت ماموریت یزد و منم دوشنبه با مامان همسری و جاری رفتیم مراسم روضه ی یکی از اقوام ... سه شنبه صبح هم رفتم خونه ی مامان اینا تا پنج شنبه که غروب اومدم خونه مون ... دلم برا خونمون تنگ شده بود ... خونه ی مامان اینا حوصلم سر میرفت ... فایل های لپ تاپم رو مرتب کرده بودم و دیگه هیچ کاری نداشتم بکنم ... نشستم فیلم پل چوبی رو دیدم ...مامان هم یه روزه سرمای سختی خورد ... بابا هم رفت که بابابزرگ رو بیاره این جا ... منم جمع کردم اومدم خونمون ... امشب که بخوابم صبح زود همسری جون هم رسیده ... دلم خیلی براش تنگ شده ... چهار روزه ندیدمش :(( 

45.

هفته ی پیش فیلم " gone girl " هم دیدیم ... خیلی باحاله فیلم دیدن ما تو زمستونا اینجوریه که شبا یه لحاف میاریم وسط پذیرایی پهن میکنیم و دو تا بالش و یه پتو  و لپ تاپ وصل میشه به تی وی و چراغ ها خاموش میشینیم پای فیلم .گان گرل هم فیلم جدیدی بود هم سال ساختش هم داستانش :دی ... جدید بودن سال ساخت هم برای من مهمه فیلم های قدیمی رو دوست ندارم معمولا :دی ... داستان در مورد نویسنده ای بود به نام امی که با مردی ازدواج میکنه و در پنجمین سالگرد ازدواجش تصیم میگیره به دلایلی همسرش رو ترک کنه و یا فرار میکنه و جوری فرار میکنه و ناپدید میشه که همه فکر کنن همسرش اون رو کشته ! یعنی قشنگ دلیل و برهان درست میکنه و نقشه میکشه ... همسرش هم رابطه اش سرد شده بود هم انگار علاقه ای به همسرش نداشت هم اینکه بهش خیانت کرده بود و با یه دختر بیست ساله رابطه داشت و همه ی اموال هم برای زن بوده و جدا شدن براش راحت نبوده ... خلاصه ما که تا وسط های داستان دلمون واسه خانومه میسوخت یه حرکاتی ازش دیدیم که فهمیدیم خود خانومه نیمچه دیونه هست ! و آخراش که بعد از کشتن یه مرد برگشت خونه دلمون واسه آقاهه سوخت :دی ... کلا فیلم پیچیده و جالبی بود ... من دوسش داشتم ...